-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 مهر 1397 09:01
-
گوهرفروش
سهشنبه 27 شهریور 1397 16:47
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت پدر عشق بسوزد که در...
-
یادی ازایرج
یکشنبه 28 آذر 1395 22:04
خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد ماه درویش نواز از پس قرنی بازم مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد دل همه کوکبه سازی و شب افروزی شد تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر پا فشردم همه تا عمر به...
-
زندگی...
چهارشنبه 19 آبان 1395 14:33
-
بخدا کافراگربود به رحم آمده بود...
یکشنبه 11 مهر 1395 20:40
-
خوابی و خماری
شنبه 12 تیر 1395 16:29
دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود در کهن گلشن طوفانزده خاطر من چمن پرسمن تازه بهار آمده بود سوسنستان که هم آهنگ صبا می رقصید غرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود آسمان همره سنتور سکوت ابدی با منش خنده خورشید نثار آمده بود تیشه کوهکن افسانه شیرین میخواند هم در آن دامنه خسرو به شکار آمده...
-
خوابی و خماری
شنبه 12 تیر 1395 16:24
دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود در کهن گلشن طوفانزده خاطر من چمن پرسمن تازه بهار آمده بود سوسنستان که هم آهنگ صبا می رقصید غرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود آسمان همره سنتور سکوت ابدی با منش خنده خورشید نثار آمده بود تیشه کوهکن افسانه شیرین میخواند هم در آن دامنه خسرو به شکار آمده...
-
خلوتگه تنهایی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 12:43
راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی هر نقش نگارینــت چــون منظره ی...
-
یارقاصدی
شنبه 21 فروردین 1395 01:10
شعریارقاصدی سن یاریمین قاصیدی ســـن ایلش سنه چای دئمــــیشم —- تو قاصد یارم هستی بنشین برایت چای اماده کرده ام *********** خیالینــی گؤندریــــب دی بس کی من آخ وای دئمیشم— خیالش را فرستاده بس که من اخ و وای گفته ام *********** آخ گجلر یاتمامشام من سن لای لای دمیشم— ای چه شبها که نخوابیدم و به تولالایی گفته ام...
-
عیدتون مبارک :)
یکشنبه 1 فروردین 1395 08:00
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم
-
نوروز در شعر فارسی استاد شهریار
جمعه 28 اسفند 1394 20:28
شهریار نیز در وصف عید شعرها ساخته که هر یک لطف و صفای خود را دارد . یکی از این غزل ها یادگار صبح عید سال 1328 است که استاد صبا و استاد دوامی به منزل شهریار رفته بودند و از آنجا به اتفاق هم رفتند به رستم آباد شمیران منزل مرحوم هنگ آفرین : صبا به شوق در ایوان شهریار آمد که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد... به شهر...
-
دستم به دامانت
چهارشنبه 12 اسفند 1394 01:17
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت امید خسته ام تا...
-
تو بمان و دگران
دوشنبه 3 اسفند 1394 08:01
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده کوته نظران دل چون آینه اهل صفا می شکنند که ز خود بی خبرند این ز...
-
روزعشق مبارک
پنجشنبه 29 بهمن 1394 08:13
۲۹ بهمن روزی که کورش بزرگ آن را سپنتا روز عشق نام گذاری کرد... برتمام ایرانی ها ،در هر کجا که هستند خجسته باد...
-
سوز وساز
دوشنبه 26 بهمن 1394 09:28
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب ساز در دست تو سوز دل من می گوید من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب مرغ دل در قفس سینه من می نالد بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است بیم آنست که از پرده فتد راز امشب گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان پر چو پروانه کنم باز...
-
دریاچه اشک
چهارشنبه 21 بهمن 1394 15:25
طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها ای رخت چشمه خورشید درخشانیها سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع ای سر زلف تو مجموع...
-
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند...
چهارشنبه 14 بهمن 1394 11:29
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند( باصدای استادشهریار ) پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند ما به داغ عشقبازی ها نشستیم و هنوز چشم...
-
چه بگویم سحرت خیر؟
جمعه 9 بهمن 1394 21:04
چه بگویم سحرت خیر؟توخودت صبح جهانی من شیدا چه بگویم؟که توهم این وهم آنی به که گویم که دل ازآتش هجرتوبسوخت؟ شده ای قاتل دل ؛ حیف ندانی که ندانی همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش ام بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی من و تو اسوه ی عالم شده ایم...
-
کاروان بی خبر
سهشنبه 6 بهمن 1394 22:48
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست ماه من نیست در این قافله راهش ندهید کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست ما هم از آه دل سوختگان بی خبر است مگر آئینه شوق و دل آگاهش نیست تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است خسرو...
-
خجل شدم زجوانی
چهارشنبه 30 دی 1394 19:52
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانی من فرصت جوانی نیست من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست همه بگریه ابر سیه گشودم چشم دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم دریغ و درد که این انتحار آنی نیست نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس به بزم ما رخی از باده...
-
ارباب زمستان
چهارشنبه 2 دی 1394 09:21
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را طبیب بی مروت کی...
-
یلداتون مبارک :)
شنبه 28 آذر 1394 12:19
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﻣﺎﯾﻪ ﻧﻨﮓ ﻋﺮﺏ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ! ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﮐﺎﻥ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ﻧﻤﯽ ﺍﻧﺠﺎﻣﯿﺪ... ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ ﭘﺎﮐﻤﺎﻥ ، ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ، ﺷﺐ ﺗﻮﻟﺪ ﻣﯿﻨﻮ ( ﺍﻟﻬﻪ ﺯﻥ ) ﻭ ﻣﯿﺘﺮﺍ ( ﺍﻟﻬﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ) ﺭﺍ ﺑﻨﺎﻡ ﯾﻠﺪﺍ ﻧﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ, ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﯾﻠﺪﺍ، ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻧﺎﻡ ﻭﻃﻦ ﻭ ﻋﺮﻭﺱ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ، ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﺮبانان ... ﯾﻠﺪﺍیتان...
-
خوابی وخماری
شنبه 21 آذر 1394 22:33
دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود در کهن گلشن طوفانزده خاطر من چمن پرسمن تازه بهار آمده بود سوسنستان که هم آهنگ صبا می رقصید غرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود آسمان همره سنتور سکوت ابدی با منش خنده خورشید نثار آمده بود تیشه کوهکن افسانه شیرین میخواند هم در آن دامنه خسرو به شکار آمده...
-
فال من خوب نیامد که به یارم برسم
دوشنبه 16 آذر 1394 23:40
راه کج بود نشد تا به دیارم برسم فال من خوب نیامد که به یارم برسم بیقراری رسیدن رمق از پایم برد نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم شهریاری پر از اندوه ثریا هستم شاید آخر سر پیری به نگارم برسم استخوان سوز سیاهی زمستان شدهام بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم عشق هرروز دلم را به کناری میبرد عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم مرگ...
-
گلهٔ خاموش
پنجشنبه 12 آذر 1394 10:16
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من وز گوشهنشینان توخاموشتر از من هر کس به خیالیست همآغوش و کسی نیست ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من مینوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق اما که در این میکده غم نوشتر از من افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن افتادهتر از من نه و مدهوشتر از من بی ماه رخ تو شب من هست سیهپوش اما شب من هم نه...
-
ماه هنرپیشه
شنبه 7 آذر 1394 16:57
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی یک عمر قناعت نتوان کرد الهی دیریست که چون هاله همه دور تو گردم چون باز شوم از سرت ای مه به نگاهی بر هر دری ای شمع چو پروانه زنم سر در آرزوی آنکه بیابم به تو راهی نه روی سخن گفتن و نه پای گذشتن سر گشته ام ای ماه هنر پیشه پناهی در فکر کلاهند حریفان همه هشدار هرگز به سر ماه نرفته است...
-
خزان جاودانی
سهشنبه 3 آذر 1394 23:47
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها که وصال هم بلای شب انتظار دارد تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد نه به خود گرفته خسرو پی آهوان ار من که کمند زلف شیرین هوش شکار دارد مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار مو کن که هنوز...
-
زکات زندگی
جمعه 29 آبان 1394 23:30
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست متن خبر که یک قلم بیتو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست نو گل نازنین من تا تو نگاه میکنی لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست ماه عباد تست و من با لب روزه دار...
-
بمانیم که چه
یکشنبه 24 آبان 1394 08:56
سایه جان رفتنیاستیم بمانیم که چه زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه دور سر هلهله و هالهی شاهین اجل ما به سرگیجه...
-
ماه کلیسا
سهشنبه 19 آبان 1394 00:06
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری سینهی مریم و سیمای مسیحا داری گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست تنگ مپسند، دلی را که در او جاداری مه شود حلقه به گوش تو که گردنبندی فلک افروزتر از عقد ثریا داری به کلیسا روی و مسجدیانت در پی چه خیالی مگر ای دختر ترسا...