●•٠سروده های استادشهریار٠•●

●•٠سروده های استادشهریار٠•●

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق - به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی *"به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند ... نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت"
●•٠سروده های استادشهریار٠•●

●•٠سروده های استادشهریار٠•●

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق - به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی *"به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند ... نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت"

تو بمان و دگران


از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

میروم تا که به صاحبنظری بازرسم

محرم ما نبود دیده کوته نظران

دل چون آینه اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

نظرات 6 + ارسال نظر
هنرمند چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 09:23 http://www.honar94.blogfa.com

سلام و عرض ادب

سلام وعرض ادب واحترام
خوش آمدید

حمید عسکری شنبه 8 اسفند 1394 ساعت 09:09 http://sobhbabaran.blogfa.com

سلام وعرض ادب دوست گرامی
ممنونم واز لطف حضورتان

سلام
تشکر

محمودی شنبه 8 اسفند 1394 ساعت 01:26 http://shaer125.blogfa.com

سلام دوست گرامی ...رفتم از کوی ِ تو ولی عقب ِ سر نگران ...چقدر هم حسی با این شعر خیلی بالاست همه میتوانند گاهی زیر لب زمزمه اش کنند به مقصودی شکل عشق موفق باشی دوست خوبم

سلام وعرض ادب دوست عزیز
تشکرازحضورپرمهرتان

ایلیا چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 17:03 http://ilia57sabeg.blogfa.com

حوض بی ماهی،

حیاط برگ ریزان،

چای بد طعم

باز با گلپونه ها ،، من مانده ام تنهای تنها...
!

عالی بود
تشکر

غیاثوند،وبلاگ شهر باران سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 22:49 http://joosi94.mihanblog.com

روشنانی که به تاریکی شب گردانند
شمع در پرده و پروانه سر گردانند
خود بده درس محبت که ادیبان خرد
همه در مکتب توحید تو شاگردانند
تو به دل هستی و این قوم به گل می جویند
تو به جانستی و این جمع جهانگردانند
عاشقانراست قضا هر چه جهانراست بلا
نازم این قوم بلاکش که بلاگردانند
اهل دردی که زبان دل من داند نیست
دردمندم من و یاران همه بی دردانند
بهر نان بر در ارباب نعیم دنیا
مرو ای مرد که این طایفه نامردانند
آتشی هست که سرگرمی اهل دل ازوست
وینهمه بی خبرانند که خون سردانند
چون مس تافته اکسیر فنا یافته اند
عاشقان زر وجودند که رو زردانند
شهریارا مفشان گوهر طبع علوی
کاین بهائم نه بهای در و گوهردانند



ممنون بخاطر پست خوبتون

بسیارزیبابود
ممنونم
نظرلطف شماست

حمید عسکری سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 07:59 http://sobhbabaran.blogfa.com

دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران...

سلام وعرض ادب دوست گرامی ...
وچه زیبا شعری بود از شهریار عزیز
ممنونم از لطف ونگاه پرمهرتان
پاینده باشید وبرقرار

سلام
سپاسگزارم
مویدباشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد