ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مهتاب و سرشکی بهم آمیخته بودیم خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز خوش آتش و آبی بهم آمیخته بودیم
با گریه ی خونین من و خنده ی مهتاب آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم
از چشم تو سر مست و به بالای تو همدست صد فتنه ز هر گوشه برانگیخته بودیم
زان پیش که در زلف تو بندیم دل خویش ما رشته ی مهر از همه بگسیخته بودیم
حرفهای ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه میکنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
سلام.وبلاگ بسیار زیبایی دارید.امیدوارم از شعرای دیگه هم مطلب بذارید.
سلام
ممنون ازلطفتون
اتفاقاتوفکرش هستم اماتاپایان ترم جاری وقت انجام این کارروندارم
انشاالله تابعدامتحانات.
تشکرازشما